دستان شفابخش، با عنایت امام رضا علیه السلام
مرحوم آية اللّه شيخ حبيب اللّه گلپايگانى شخصى زاهد و بيشتر روزها روزه و به اندك غذايى بسنده مى كرد؛ و از ابدال زمان بود. چهل سال تمام حتّى در زمستان سردِ خراسان، هر شب سحر بيدار مىشد در آن سرماى شديد وضو مى گرفت و به حرم امام رضا عليه السلام مشرّف مى گرديد.
هنگامى كه وارد صحن مى شد، هنوز درهاى حرم بسته بود. او سجاده اش را پشت در مى انداخت و نماز شب را مى خواند و صبر مى كرد تا درهاى حرم باز شود و به زيارت شرفياب گردد. به عنايتى كارش بجائى رسيد كه روى هر دردى دست مى كشيد آن درد برطرف مى شد!
خودش در جواب يكى از دوستان فرمود: وقتى بيمار شدم، مرا در بيمارستان بسترى نمودند، يك روز حالم منقلب شد، رو به حرم امام كردم و عرضه داشتم: مدت چهل سال نخستين كسى بودم كه در حرم شما به روى من باز مىشد. اكنون من در اينجا گرفتارم، منتظر لطف شما هستم!
همين كه اين جمله را گفتم، بدون آنكه خواب بروم، در عالم بيدارى ديدم روزگار ديگرى است! باغستانى است و تختى نهاده و روى آن تخت امام رضا عليه السلام نشسته اند و من هم كنار حضرتش قرار دارم. بدون آنكه امام با من سخنى بگويد؛ يك شاخه گل به دست من دادند. تا آن شاخه گل را گرفتم، (از مكاشفه) به حال عادى برگشتم؛ و ديدم ميان اطاق بيمارستان هستم.
به لطف حضرت، بهبود يافتم و از آن تاريخ به موضع درد هر بيمارى كه دست كشيدم، شفا پيدا كردند. تا وقتى كه اهل معصيت بامن مصافحه نكرده بودند، بر اثر عنايت به مجرّد آنكه دست به روى هر دردى مى كشيدم خوب مى شد؛ اما از وقتى كه دستم به دست گناهكاران رسيده، مدتى بايد بر موضع درد دست بكشم و دعا هم بخوانم تاآن بيمارى يا رفع شود و يا تخفيف پيدا كند.
منبع : سایت گلستان کشمیری