حبّه نباتی شیرین و بسم اللهای در گوش
مرحوم آيت اللّه نجفى مرعشى در شرح حال آخوند حاج اشرف مازندرانى فرمود:
ايشان ابتدا در مازندران و بعد در حوزه علميه نجف اشرف مشغول تحصيل علوم دينى شد. ظاهرى جذّاب و هيبتى با شكوه داشت كه كسى جرأت سؤال و جواب از ايشان نداشت. جمعى از مؤمنين مازندران و گرگان خدمت مجتهد آن زمان آيت اللّه ميرزاى شيرازى در نجف رسيدند و تقاضا كردند عالمى را براى سرپرستى حوزه علميه مازندران و پاسخ گويى به مسائل شرعى مردم تعيين كنند.
ميرزاى شيرازى فرمود: حاج اشرف چطور است؟
گفتند: خوب است و همه پذيرفتند.
ميرزاى شيرازى، حاج اشرف را احضار كردند و دستور دادند به ايران عزيمت كند. حاج اشرف كه خود مىدانست از علوم دينى (بخاطر كم استعدادى) بهرهاى نبرده؛ و اسرار او فاش مىگردد؛ و مردم پى خواهند برد كه او ملاّ نيست؛ لذا به حرم اميرالمؤمنين عليه السلام رفت و با گريه و زارى عرض كرد:
مولاى من، تاكنون كسى از درون من آگاهى نداشت، يا در حرم مرا بكش و يا علم نجاتم بده!!
پس خواب بر او مستولى شد و امام را درخواب ديد كه حبّه نباتى در دهان او گذاشت و در گوش او بسم اللّه الرحمان الرحيم فرمود.
چون بيدار شد، احساس كرد كه كامش شيرين است. پس به قرآن و كتب عربى نظر كرد؛ ديد قواعد را مى داند و مى شناسد و علومى كه طى 35 سال فرا گرفته مانند نوار ضبط صوت، در ذهنش ضبط گرديده بود، به سرعت ظاهر مىشود!!
پس به محضر استاد ميرزاى شيرازى رفت و مهلت خواست؛ چندى در درس او حاضر شود، تا پس از تكميل درسها، عازم حوزه مازندران شود. ميرزا قبول كرد؛و او در درس كه قبلاً ساكت بود، حالا اشكال مىكرد و مرتب بحث و جدل مى نمود.
روزى در يكى از مباحث فقهى كه زياد اشكال مىگرفت، ميرزاى شيرازى وى را صدا كرد و فرمود: چه خبر است حاج اشرف؛ همان بزرگوارى كه در گوش تو بسم اللّه الرحمان الرحيم فرمود، در گوش من سوره حمد تا ولاالضالين را خوانده است، كمى مراعات كن.
حاج اشرف در شگفت شد؛ و بعدها به حوزه مازندران رفت و رساله علميه هم نوشت.
منبع : سایت گلستان کشمیری