کرامات حضرت معصومه (س)

مرعشی نجفی و دیدار حضرت معصومه علیها السلام

آيت اللّه‏ سيد شهاب الدين نجفى مرعشى مى ‏فرمودند:

روزگارى كه جوانتر بودم، روزى در اثر مشكلات فراوانى كه داشتم، از جمله مى‏خواستم دختر را شوهر دهم، ولى مال و ثروتى نداشتم كه براى دخترم جهيزيه تهيه كنم! با ناراحتى به حرم حضرت معصومه رفتم و با عتاب و خطاب در حالى كه اشك‏هايم سرازير بود، گفتم: اى سيده و مولاى من، چرا نسبت به امر زندگى من اهميتى نمى‏دهى؟ من چگونه با اين بى‏ مالى و بى‏ چيزى دخترم را شوهر دهم؟
سپس با دلى شكسته به منزل بازگشتم. در اين حال، حالت غشوه‏اى مرا فرا گرفت و در همان حال شنيدم كسى در مى‏زند. رفتم پشت در و درب را باز كردم. شخصى را ديدم كه پشت در ايستاده است. وقتى مرا ديد گفت: سيده تو را مى‏ طلبد.
با عجله به حرم رفتم و چون به صحن شريف آن حضرت رسيدم، چند كنيز را ديدم كه مشغول تميز كردن ايوان طلا هستند. از سبب آن پرسيدم! گفتند: هم اكنون سيده مى‏آيد.
پس از اندكى حضرت معصومه عليهاالسلام آمد، در حاليكه بسيار نحيف و لاغر و رنگ پريده و در شكل و شمايل چون حضرت زهرا بود. من سه بار قبلاً حضرت زهرا را در خواب ديده بودم و مى ‏شناختم!
به نزد حضرت معصومه عليهاالسلام عمه‏ ام رفتم و دست وى را بوسيدم. آنگاه به من فرمود:

اى شهاب! كى ما به فكر تو نبوده ‏ايم كه ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاكى هستى؟ تو از زمانى كه به قم وارد شدى، زير نظر و مورد عنايت ما بوده ‏اى!!

در اين حال از خواب بيدار شدم، چون دانستم كه نسبت به حضرتش بى ‏ادبى كرده ‏ام، فورا براى عذرخواهى به حرم شريف رفتم. پس از آن حاجتم برآورده شد و در كارم گشايشى صورت گرفت.

منبع : سایت گلستان کشمیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا